استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{❸۴}
ته:خوب قضیه ا جایی شروع شد که
فلش بک به روزی که جیمین رفت پیش تهیونگ: /
جیمین:توروخودا بیدار شو من غلط کردم*گریه*
واقعا پشیمون بودم از کتری که کردم ، چرا من قبول کردم که به اون خونه برم؟
خوب حالا رفتم چرا به حرف اون عوضی گوش دادم؟
اگه اون کارو با تهیونگ نمیکردم شاید الان حالش خوب میبود
تهیونگ:/
با درد بدی توی بدنم از خواب بیدار شدم ، آخرین چیزی که یادمه با جیمین و کوک بودم بعد اون دیگه چیزی یادم نیست ، چشمامو باز کردم و سرمو چرخوندم، دیدم جیمین بغل دستمه ، اولی اون داره گریه میکنه
نه:ج..جیمین
جیمین: تهیونگ *تعجب *
ته:درد دارم ..
جیمین: وایستا دکتر و خبر کنم
جیمین بلند شد که بره ته دستشو گرفت:
وایستا
جیمین: هومممم؟
ته:ه..هیونجین چی شد؟
جیمین سرشو انداخت پایین
تهیونگ دستشو ول کرد:
اوهوممم حالا میتونی بری
..چند روز بعد:/
جیمین:حالت توبه؟
ته:اره خوبم فقط..
جیمین: فقط چی؟؟
ته:میگم بیا یه نقشه ای بکشم شاید جواب داد
جیمین: چه نقشه ای؟
ته:بیا هیونجین و گیر بندازیم
جیمین: اما چطوری؟
ته:من نشون میدم که هنوز بیهوشم ، اون حتی بخاطر انتقام از تو هم که باشه میاد سراغت و اونموقع هست که میتونیم گیرش بندازیم .
پایان فلش بک:/
...
...
سارا:چیشد تونستن؟
جک*معاون*:خیر قربان گیر افتادن ...
....
های گایز🖐چطورین خوبین؟عیدتون پیشاپیش مبارک ایشالله ، این روزا فیک و دیر تر میزارم چون نه نت خواهم داشت و نه وقت ، اما تا اونجایی که وقت کنم مینویسم و میزارن براتون ، فعلا هم مسافرت هستم و واقعا وقت پیدا نمیکنم البته اگه گوشیم شارژ داشته بشه حتما...
ممنون که درک میکنین بوس به کله همتون مراقب خودتون باشین😙
راستی اینم بدونین که تا وقتی پارت جدید ننوشتم نمیام
توی کامنت هاهم فحش کاری نکنین ...
چون نتونستم جواب بدم فقط خوندمشون و چاره ای جز پاک کردنشون نداشتم ..
فلش بک به روزی که جیمین رفت پیش تهیونگ: /
جیمین:توروخودا بیدار شو من غلط کردم*گریه*
واقعا پشیمون بودم از کتری که کردم ، چرا من قبول کردم که به اون خونه برم؟
خوب حالا رفتم چرا به حرف اون عوضی گوش دادم؟
اگه اون کارو با تهیونگ نمیکردم شاید الان حالش خوب میبود
تهیونگ:/
با درد بدی توی بدنم از خواب بیدار شدم ، آخرین چیزی که یادمه با جیمین و کوک بودم بعد اون دیگه چیزی یادم نیست ، چشمامو باز کردم و سرمو چرخوندم، دیدم جیمین بغل دستمه ، اولی اون داره گریه میکنه
نه:ج..جیمین
جیمین: تهیونگ *تعجب *
ته:درد دارم ..
جیمین: وایستا دکتر و خبر کنم
جیمین بلند شد که بره ته دستشو گرفت:
وایستا
جیمین: هومممم؟
ته:ه..هیونجین چی شد؟
جیمین سرشو انداخت پایین
تهیونگ دستشو ول کرد:
اوهوممم حالا میتونی بری
..چند روز بعد:/
جیمین:حالت توبه؟
ته:اره خوبم فقط..
جیمین: فقط چی؟؟
ته:میگم بیا یه نقشه ای بکشم شاید جواب داد
جیمین: چه نقشه ای؟
ته:بیا هیونجین و گیر بندازیم
جیمین: اما چطوری؟
ته:من نشون میدم که هنوز بیهوشم ، اون حتی بخاطر انتقام از تو هم که باشه میاد سراغت و اونموقع هست که میتونیم گیرش بندازیم .
پایان فلش بک:/
...
...
سارا:چیشد تونستن؟
جک*معاون*:خیر قربان گیر افتادن ...
....
های گایز🖐چطورین خوبین؟عیدتون پیشاپیش مبارک ایشالله ، این روزا فیک و دیر تر میزارم چون نه نت خواهم داشت و نه وقت ، اما تا اونجایی که وقت کنم مینویسم و میزارن براتون ، فعلا هم مسافرت هستم و واقعا وقت پیدا نمیکنم البته اگه گوشیم شارژ داشته بشه حتما...
ممنون که درک میکنین بوس به کله همتون مراقب خودتون باشین😙
راستی اینم بدونین که تا وقتی پارت جدید ننوشتم نمیام
توی کامنت هاهم فحش کاری نکنین ...
چون نتونستم جواب بدم فقط خوندمشون و چاره ای جز پاک کردنشون نداشتم ..
۳۴.۱k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.